شهيد رجايي كوپن نفت نداشت، خانهاش سرد بودمثل فقرا چيزي كه من از بازتاب رفتار شهيد رجايي در مردم ديدم، مربوط ميشود به سفري كه ايشان به مازندان داشتند و در ساري با مردم ملاقات كرده بود. در فريدونكنار، ما آشنايي داشتيم به اسم حاج غلامرضا جانباز؛ اين… بیشتر »
خوشنويسان، مديركل آوزش و پرورش شهر تهران در زمان شهيد رجايي . با دو بزرگوار شهيد رجايي و باهنر از سال 1347 افتخار آشنايي و همكاري داشتيم. در مدرسه كمال نارمك و در مدرسه قدس با ايشان همكار بودم. آقاي رجايي از سال 47 در مدرسه كمال معلم هندسه بودند. قبل از… بیشتر »
خواستم به مجروحی که تشنگی را در چهرهاش مشاهده کردم آب بدهم، اما دکتر مخالفت کرد. گاز را داخل یک رسیور آب فرو بردم و چلاندم و با گاز خیس لب و زبانش را مرتب مرطوب میکردم. علی رغم دستور دکتر، گاز را این دفعه کمی آب دارتر روی لبهایش گذاشتم. طوری که حتی… بیشتر »
تقویم ، شرمسار هزاران نیامدن/یک بار آمدن وَ پس از آن نیامدن
این قصه مال توست بیا مهربانترین!/کاری بکن چقدر به میدان نیامدن؟
این خانه ی پر از گلِ پژمرده هم هنوز/عادت نکرده است به مهمان نیامدن
باران بدونِ آمدنش نیست بی گمان/مرگ است در تصور باران ، نیامدن
اما تو با نیامدنت نیز حاضری/کم نیست از تو چیزی ازین سان نیامدن
اشیاء خانه جمله ی تاریکِ رفتن اند:/آیینه ، عکس ، پنجره ، گلدان ، نیامدن*محمد سعید میرزایی*