مدرسه علمیه ریحانه الرسول شلمزار
خوشبختی، یعنی سرباز امام زمانت باشی....
خوشبختی، یعنی سرباز امام زمانت باشی....
شنبه 99/10/20
ماجرای «۱۹ دی» چیست؟
بسیاری از مردم، حادثه ۱۹ دی که به دنبال انتشار آن مقاله توهینآمیز احمد رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات آن روز نگاشته شد را بهعنوان نقطه شروع انقلاب اسلامی یاد میکنند.
به گزارش ایسنا، روزنامه «رسالت» در ادامه نوشت: شاه که برای زیر سؤال بردن و بیاعتبار کردن مردی که از جنس خواستن بود و در آن زمان جلوتر از همه در مسیر مبارزه با رژیم شاهنشاهی خطشکنی میکرد، دست به انتشار آن مقاله زد اما در نهایت خود او بود که در میان چنان قیام مردمی گرفتار آمد که پایههای حکومتش را دچار لرزهای بیسابقه کرد. فردای روز ۱۷ دیماه ۵۶ اولین پسلرزههای انتشار این مقاله، در شهر قم به وقوع پیوست. در این روز طلاب مدارس و حوزه علمیه، کلاسهای درس خود را تعطیل کرده و در مسجد اعظم دست به تجمع زدند. اگرچه در این روز درگیریهای پراکندهای در برخی نقاط شهر قم روی داد اما حرکت اصلی مردم قم همزمان با روز ۱۹ دیماه ۵۶ بود که در این روز بازار نیز علاوه بر دروس طلاب در حمایت از امام خمینی (ره) تعطیل شد.
صبح روز ۱۹ دیماه جمعیت زیادی در مسجد اعظم تجمع کردند و سپس راهی منازل مراجع و آیات عظام شدند. جمعیت هرلحظه با شور و جوشش بیشتری راهی بیوت آیات عظام میرزا هاشم آملی، علامه طباطبایی، وحید خراسانی، مکارم شیرازی، نوری همدانی و آیتالله مشکینی شدند و به سخنان آنان مبنی بر حمایت از امام خمینی (ره) گوش جان میسپردند.
تجمع و سخنرانی در دفتر آیات عظام تا بعدازظهر ادامه داشت، اما درگیری بین مردم و عمال رژیم شاه از حدود عصر ۱۹ دیماه و در زمانی که مأموران در یکی از میدانهای شهر قم راه را بر مردم سد کردند، شروع و این درگیری و زدوخورد منجر به شهادت تعدادی از اهل قم شد. به دنبال شهادت جمعی از مردم قم و همزمان با چهلم این شهدا مردم تبریز نیز دست به تظاهرات زدند و در ادامه اربعین شهدای تبریز، مردم یزد به پا خاستند و بعد از آن، اعتراضها به جهرم، تهران، مشهد و سراسر کشور کشیده شد.
شاه بعد از قیام نوزدهم دیماه دست به اقداماتی از جمله تبعید جمعی از شاگردان امام و کشتار مردم بیگناه در جایجای کشور زد اما این حرکتها باعث شد تا هر چه بیشتر به دوران اضمحلال خود نزدیک شود.
بعد از قیام ۱۹ دی در قم، امام خمینی (ره) در واکنش به کشتار مردم قم در این روز، در پیامی این قیام را پرتوی از نهضت ۱۵ خرداد سال ۴۲ دانستند و گفتند: نهضت اخیر که پرتوی از نهضت ۱۵ خرداد است و شعاعش در سراسر کشور نورافکنده خود کوبندگی خاصی دارد که شاه را از خود بیخود کرده و او و دار و دسته چاقوکشش را به تلاش مذبوحانه واداشته است. جنایات ۱۹ دی ۵۶ نقطه عطفی است به جنایات شاهانه ۱۵ خرداد، شاه خواست ضرب شستی به ملت مسلمان نشان دهد.
همچنین امام خمینی (ره) در ادامه پیام خود به مسلسل بستن مرکز تشیع و حوزه فقاهت اسلام در جوار مرقد پاک حضرت فاطمه معصومه (س) را در راستای تحکیم نوکری شاه با آمریکا میداند و درباره تظاهرات عمومی و تعطیلی سرتاسری دامنهدار و اظهار تنفر ملت از رژیم شاه میگوید: ملت با این کار ثابت کرد که شاه را نمیخواهد و از او و خاندانش بیزار است و بیان میکند که این رفراندوم طبیعی در حقیقت خلع او از سلطنت غاصبانه و جابرانه است.
پس از انتشار مقاله موهن «ایران و استعمار سرخ و سیاه» به قلم احمد رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات، قیام تاریخی و حماسه ماندگار نوزده دی مردم قم، سرفصل نابودی رژیم طاغوت شد و کمتر از چهارصد روز پس از آن طومار رژیم منحوس ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی برای همیشه درهمپیچیده شد.
امام راحل که دوران تبعید در نجف اشرف را میگذراندند، حدود دو هفته پس از قیام مردم قم در روز دوم بهمن ۵۶، طی پیام مهمی خطاب به ملت ایران با اشاره به دو قیام تاریخساز پانزده خرداد ۴۲ و نوزده دی ۵۶ که هر دو در ماه محرم اتفاق افتادند، ایام عزاداری سالار شهیدان (ع) را فصل سازندگی و موعد کوبندگی طاغوت برشمردند و دستاوردهای نهضت حسینی را سرلوحه تعالیم اسلامی برای همه ملتها تا آخر دانستند.
برای بررسی بیشتر این موضوع با سید کمال سجادی، سخنگوی جبهه پیروان خط امام و رهبری گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
قیام خونین ۱۹ دی آتش انقلاب را در دل مردم شعلهور ساخت
وی اظهار کرد: «بهموجب تداوم انتشار مقالات توهینآمیز رژیم پهلوی علیه روحانیت بهویژه مقاله توهینآمیز احمد رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات علیه حضرت آیتالله خمینی (ره) خشم مردم برانگیخته شد. در میان شهرهای کشور، قم مرکز شروع اعتراضات بود چراکه بهعنوان بیت فقه و فقهای کشور تمامی جنبشهای انقلاب از این شهر نشئت میگرفت و علمای اسلام و روحانیت نسبت به ظلم و ستم رژیم پهلوی همواره مواضع سختی داشتند.»
وی افزود: «پیش از قیام خونین مردم قم در ۱۹ دی، رژیم پهلوی همواره رفتارهای ضد مردمی و ظالمانهای را از خود بروز میداد و برای شهر قم و مردمانش بیش از سایر شهرها محدودیت قائل میشد. شهر قم محل زندگی طلاب و فضلای انقلاب اسلامی بود و به همین خاطر بارها در آن کشتار نیز رخ داده بود.»
سجادی تصریح کرد: «محدودیتها، کشتار و رفتارهای ظالمانه نسبت به مردم قم موجب شد تا خشم مردم برانگیخته و در نهایت پیام قیام آنها در سراسر ایران منتشر شود. در این میان رفتارهای ضد مردمی رژیم پهلوی همچنان ادامه داشت و در سایر مناطق همچون تهران و مشهد نیز امتداد یافته بود.»
سخنگوی جبهه پیروان خط امام و رهبری همچنین خاطرنشان کرد: «گسترش پیام قیام مردم قم در سایر شهرها و خشم بسیار رژیم پهلوی موجب شد تا جنبش و آتش انقلاب در مردم شعلهور شود و کنش آنها افزایش یابد. مردم مفهوم انقلاب و پیامهای آن را بهخوبی درک کرده بودند و با تمام توان خود رژیم پهلوی را تحتفشار قرار میدادند. هر آنقدر که فشار مردم افزایش مییافت، عکسالعمل رژیم شاه نیز سنگینتر و با خشم بیشتر بروز مییافت.»
او یادآور شد: «در سالروز قیام خونین مردم قم تجلیلهای فراوانی شده است زیرا مردم قم، بهویژه جامعه مدرسین حوزه علمیه با الهام از پیامهای حضرت امام خمینی (ره) نقش راهبری داشتند و موجب پیروزی انقلاب اسلامی شدند.»
قم، مرکزیت فقه و پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی
وی با بیان اینکه در جامعه امروز نیز نقش شهر قم و مردمانش همانند سابق پررنگ است و هیچ کاهش نیافته است، گفت: «در شرایط حال حاضر حوزههای فعال و مراکز مطالعاتی فعال در قم نقش اتاق فکر انقلاب اسلامی را دارند و با گفتمان اسلامی خود برنامهریزی درست و تصمیمات مناسب را اخذ میکنند. امروز دانشگاه جامعهالمصطفی از فضای فقاهت قم تغذیه میکند و عالمان دانایی را پرورش میدهد. به طورحتم چنین مرکزی میتواند نقش بسیار مؤثری را در گفتمان اسلامی حال حاضر از جمله بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی داشته باشد.»
سخنگوی جبهه پیروان خط امام و رهبری در پایان این گفتوگو بیان کرد: «سالروز قیام مردم خونین قم در ۱۹ دی یادآوری میکند که همواره با نگاهی ویژه، آنچه را که در این شهر منتشر میشود دنبال و بازنشر کنیم چراکه این شهر هنوز بهعنوان یکی از مراکز انقلاب، فعال و به دنبال پیشبرد اهداف انقلاب است.»
چهارشنبه 99/10/17
17 دی 1314 شمسی روز سیاهی است که رضاشاه خائن به همراه همسر و دخترانش در مراسم جشنی کشف حجاب زنان را به صورت رسمی اعلام کردند.
مراسم روز 17 دی 1314 در حقيقت رسميت بخشيدن به كشف حجاب در كشور بود.
پس از این رخداد ننگین عده ای به تجليل از اين رويداد پرداختند و بی حجابی را آزادی زن، تجدد او و همتايی اش با پيشرفت و ترقی مردم اروپا تلقی كردند.
رژیم پهلوی در بهمن 1313، در افتتاح دانشگاه تهران، به دختران دستور دادند كه بدون حجاب به تحصيل مشغول شوند.
از اول فروردين 1314 تاريخ كشور از هجری قمری به شمسی تغيير كرد و به كار بردن ماههای قمری ممنوع شد.
رضا شاه خائن در 22 ارديبهشت 1314 «جمعيت زنان آزاديخواه ايران» را تحت رياست شمس پهلوی به عنوان گامی تازه براي پيشبرد روند بيحجابی در كشور تأسيس كرد.
در قدم اول بی حجابی از زنان وزرا، معاونان، وكلا و مسوولان كشور آغاز شدو تلاش کردند بی حجابی را به بدنه جامعه ایران گسترش دهند.
كشف حجاب رضاخانی كه به نام آزادي زنان! صورت میگرفت در واقع به اسارت كشيدن زن و محبوس كردن زنان محجبه ايرانی در خانههايشان و هتك حرمت و جايگاه زنان بود؛ از اين روست كه 17 دی ماه در حافظه تاريخی ايرانيان يادآور ظلمی عظيم است كه به بهانه پيشرفت! به زن ايرانی تحميل شد.
واقعيت اين است که مردم ايران با داشتن باورهای عميق دينی و مذهبی مقابل این توطئه استعماری ایستادگی کردند و از هویت ، فرهنگ و عفت زن مسلمان با حفظ حجاب دفاع کردند.
چهارشنبه 99/10/17
«آتاتورک»، «امان اللّه خان» و «رضاخان» مأمور می شوند تا در سه کشور «ترکیه» پایتخت امپراطوری عثمانی - بزرگ ترین کشور اسلامی و محور جهان اسلام -، «افغانستان» و «ایران» زمینه نفوذ فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و نظامی غرب را آماده سازند.
همزمان با جنگ جهانی اول که انگلستان، فرانسه، ایتالیا، یونان و روسیه با کشور عثمانی درگیر جنگ بودند، «مصطفی کمال آتاتورک» با کمک کشورهای اروپایی و غرب گروهی تشکیل داد، وی در اکتبر 1906 (آبان 1285 ه. ش) جمعیت «وطن و آزادی» را در دمشق پایه گذاری کرد و پس از نفوذ به ترکیه با کودتا حکومت را ساقط و اعلام جمهوری کرد. او دست به کشتار عالمان دینی زد و با تغیر خطّ، لباس و اعلام منع حجاب، رابطه فرهنگی ملّت مسلمان ترک را با گذشته خود قطع کرد.
امان اللّه خان نیز با تسلط بر افغانستان با عنوان تحوّل و ترقی به انهدام فرهنگ اسلامی افغانستان دست زد.
امان اللّه خان پس از مسافرت به اروپا در 1927 میلادی - 1306 ه. ش - در بازگشت به کشورش ابتدا «جمعیت حمایت از نسوان» را تشکیل داد و دوازده نفر وکلای زنان کابل اداره انجمن را در دست گرفتند و سپس مکتب «تدبیر منزل» زنانه در محله باغ علی مردان با معلمان آلمانی و ترک تأسیس شد. در سال 1928 میلادی (1307 شمسی) «حجاب زدایی» با عنوان «رفع حجاب آزاد گذاشته شد» صورت پذیرفت. همچنین برای دولتی کردن «روحانیت افغانستان» تلاش بسیار کردند. ایجاد مدارس مختلط و تحصیل دختر و پسر در کنار یکدیگر اقدام دیگر امان اللّه خان بود. اعزام جمعی از دختران تحصیل کرده و بدون حجاب به ترکیه - پس از دیدار با آتاتورک - برای ادامه تحصیل نیز بخشی از رفرم وی به شمار می رفت.
امّا رضا خان - او البته با کمی تأخیر از همتایان ترک و افغانی اش - ابتدا با پیشانی «گل مالی شده» و پای برهنه دسته سینه زنی قزّاق راه انداخت و به حضور علما می رسید و ابراز ارادت می کرد. امّا به تدریج در رفتار خود تغییراتی داد و با تبعید و زندانی کردن روحانیون و کشتن برخی از آنان چهره دیگری از خود نشان داد.
رضاخان در 12 خرداد 1313 در یک مسافرت طولانی به ترکیه، با همتای ترک خود مصطفی کمال آتاتورک، دیدار کرد. آتاتورک در «کازینوی ازمیر» به افتخار رضاخان میهمانی بزرگی ترتیب داد و با مذاکره و تبادل نظر با وی به انتقال تجربیات خود در سرکوب مذهب پرداخت.
برنامه دیدارها، رفت و آمدهای علنی و محرمانه رضاخان و برنامه های دیگر وی در مدت بیش از یک ماه اقامت در ترکیه برای ما نامعلوم است.
می توان حدس زد که وی از ترکیه به اروپا و دیدار سران کشورهای غربی رفته باشد و یا برخی از سردمداران اروپایی برای دیدار و توجیه وی به ترکیه آمده باشند؟ به هرحال ویژگی های این سفر که تنها سفر خارجی رضاخان در مدت بیست سال زمام داری وی بود، به طول انجامیدن اقامت وی در ترکیه - که در نوع خود از سفر پادشاهان و رؤسای جمهور کشورها بی سابقه به نظر می رسد - همچنین اقداماتی که وی پس از سفر ترکیه انجام داد، همه و همه شک و تردیدها و حدس و گمانه زنی هایی درباره ماهیت سفر به ترکیه رضا خان ایجاد می کند که با توجّه به شخصیت وی تأمل برانگیز است.
اعلام کشف حجاب
رضاخان چند ماه پس از بازگشت از ترکیه در 17 دی ماه 1314 در دانش سرای مامایی همراه همسر و دختران بی حجاب خود - برای اولین بار - شرکت و رسما فرمان ممنوعیّت حجاب را برای زنان اعلام کرد.
وی طی سخنانی خطاب به زنان و دختران فارغ التحصیل پزشکی و مامایی از بی حجابی با عنوان «اعطای آزادی به بانوان» نام برد و اقدام به ممنوعیت حجاب را گشودن «فصل جدیدی در زندگی زن ایرانی» اعلام کرد.
به دنبال فرمان رضاخان در «منع حجاب» مأموران شهربانی و پاسبان ها در کوچه و خیابان شهرها به اذیّت و آزار زنان و دختران محجّبه پرداختند. مأموران چادر و روسری و هر نوع پارچه شبیه آن را با خشونت از سر زنان می کشیدند و پاره می کردند.
بسیاری از زنان و دختران خانه نشین شدند و از ترس مأموران، در نیمه های شب از کوچه های فرعی، دور از چشم مأموران برای کارهای بسیار ضروری از خانه بیرون می رفتند.
همچنین برای رواج دادن هر چه بیشتر بی حجابی برنامه های گسترده ای از طرف مسؤلان شهرها به اجرا در آمد. اجرای جشن های بی حجابی از جمله این برنامه ها بود. مواردی از جشن ها با عکس العمل تند مردم رو به رو شد. یکی از شب های جمعه جشنی در مدرسه شاهپور شیراز بر پا می شود، در این جشن علی اصغر حکمت، وزیر معارف (فرهنگ آموزش و پرورش) شرکت می کند، در پایان جشن و پس از اجرای برنامه و سخنرانی ها، عده ای دختر جوان نیمه برهنه بر روی سن ظاهر می شوند و به رقص و پایکوبی می پردازند. حاضران دچار شگفتی شده و عده ای بنا به اعتراض جلسه را ترک می کنند.
فردای آن روز در مسجد وکیل شیراز اجتماع بزرگی بر پا می شود و مردم خواستار برخورد مسؤلان با چنین رفتارهایی می شوند. در این جلسه سید حسام الدین فالی - روحانی مبارز و نترس - بر فراز منبر رفته و اقدامات خلاف شرع و عفّت عمومی را محکوم می کند، مسؤلان حکومت را به باد انتقاد می گیرد و از مردم می خواهد هشیار باشند و آرام نگیرند.
بلافاصله پس از پایان منبر، سید حسام الدین دستگیر و زندانی می شود.
همچنین برخوردهای دیگری در گوشه و کنار کشور با مأموران رخ می دهد. در تهران و دیگر شهرها، جشن ها و کارناوال های شادی به دستور فرمانداری ها بر پا می کنند، کارمندان ادارات و مقامات و مسؤلین شهرها با همسرانشان - بدون حجاب - وادار می شوند که در این مراسم شرکت کنند.
حجت الاسلام علی اصغر احمدی خمینی می گوید پدرش را با زور نیروهای «ژاندارمری» به یکی از این جشن ها برده اند:
خمین از شهرهایی بود که «فرمان ملوکانه» در آن به اجرا در آمد. پدر من نیز دعوت می شود تا در جشنی که به وسیله یکی از خوانین بر پا می شد، شرکت کند. این خان یکی از دشمنان قدیمی پدرم بود. در این جشن ها تجّار، کسبه، مقامات شهر و دیگر اهالی شهر همراه همسران بی حجابشان شرکت می کردند. منزل این «خان» در مرکز خمین بود و فاصله زیادی با منزل ما داشت. پدرم از علمای پر نفوذ و محترم خمین به شمار می رفت و بردن وی به محل جشن کار آسانی نبود. از این رو از در خانه ما تا مجلس جشن حدود چهل پنجاه ژاندارم مسلّح گمارده بودند تا مراقب پدرم باشند. خواهر زاده پدرم - حجت الاسلام و المسلمین آقای پسندیده - موقع رفتن به آن مجلس، به خانه ما آمد تا همراه پدرم در جشن مزبور شرکت کند. زمان مقرر رسید و آنان حرکت کردند. به محض اینکه پدرم وارد آن مجلس شد، یکی از مأموران یک پالتو و یک کلاه «شاپو» جلوی ایشان آورد که تغییر لباس بدهد و سپس وارد آن مجلس بشود. پدرم بسیار ناراحت شد، کلاه شاپو را برداشت، با عصبانیت بر زمین زد و فریاد زد: «من به یزید زمان خروج کرده ام» و سپس اضافه کرد: شاه مجتهدین و سالمندان را از پوشیدن این لباس معاف کرده است و من از هر دوی اینها هستم. با این داد و فریاد مجلس جشن به هم خورد و به مجلس عزا تبدیل گشت و گریه شروع شد. بعد از این وقایع پدرم مریض شد و برای معالجه به اصفهان و تهران رفت، امّا پس از بازگشت به خمین کسالت پدرم شدت یافت و به سرای باقی شتافت.
پرسشی که پس از خواندن ماجرای سلطه یافتن سه مأمور دست نشانده غرب بر سه کشور ترکیه، افغانستان و ایران به ذهن می رسد شیوه های همگونی است که آنها پس از دست یافتن به قدرت در این کشورها به اجرا در آوردند. تاریخ ایران و جهان ماجرای کشور گشایی امپراتوران و شاهان بسیاری را رقم زده است، امّا هنگام بررسی رفتار «آتاتورک» و «خان ایران و افغانستان» رضاخان و امان اللّه خان و اصرار و سماجت آنان در مسخ و ویران سازی فرهنگ، ارزش ها و باور دینی مردم، هوشمندی و نیرنگ بازی سران و سیاست پیشگان غرب بر ما آشکار می شود.
آنها پس از برخوردهای بسیاری که با ملّت های مسلمان داشته اند به این جمع بندی رسیده اند که گرفتن مرزهای زمینی و گشودن دروازه کشورها کار مهمی است، امّا مهم تر از آن گشودن مرزهای اندیشه و باورهای یک ملّت است. آنها فهمیده اند که نفوذ در سنگر و برج و با روی حریف لازم است، امّا رخنه در فرهنگ و ارزش های یک ملت بسیار کارسازتر است.
پی نوشتها:
1. سینا واحد، قیام گوهر شاد، ص 38، سینا واحد.
2. همزمان با کشف حجاب برنامه اتحاد شکل نیز اجباری شده بود و مأموران همه اقشار مردم، حتّی روحانیون را به پوشیدن کت و شلوار و کلاه «شاپو» مجبور می کردند.
3. تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ایران، ج 1، ص 55 و 56.
سه شنبه 99/10/16
داستان فدک:
فدک اسم سرزمینی است در شمال مدینه در نزدیکی قلعههای خیبر که حدود یکصد کیلومتر با مدینه فاصله دارد. ساکنین این قلعهها و سرزمینها طوایفی از یهود بودند. آمدن یهود به حجاز و سکونتشان در مدینه به قرنها قبل از ظهور اسلام برمیگردد. علمای یهود از پیامبران سلاماللهعلیهمأجمعین شنیده و در کتابها خوانده بودند که در آخرالزمان پیامبری مبعوث میشود که پیامبران پیشین را تصدیق میکند و دینش جهانگیر میشود. آنها به امید درک پیامبر آخرالزمان و ایمان به او به حجاز مهاجرت کردند و در اطراف مدینه ساکن شدند؛ زیرا میدانستند که پایتخت آن پیغمبر مدینه خواهد بود.
یهودیان اطراف مدینه سه طایفه معروف بودند (بنیقریظه، بنیقینقاع، بنینظیر) که ویژگیهای خاصی داشتند.
اولا مثل سایر یهودیان بسیار مالدوست بودند و فکر اقتصادی داشتند.
ویژگی دوم آنها دوراندیشی و عاقبتاندیشی بود. وقتی وارد حجاز شدند سعی کردند که سرزمینهای حاصلخیز و مکانهای استراتژیک را شناسایی کنند و قلعههای محکمی برای خود بنا کنند.
ویژگی سوم این قوم هم این بود که اهل علم و دانش بودند و نسبت به اعراب، از تمدن برتری برخوردار بودند. یهودیان با این ویژگیها از موقعیت خاصی در بین اعراب برخوردار بودند.
بعد از این که پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به مدینه مهاجرت فرمودند و عملاً دولت اسلامی در مدینه تشکیل شد، پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله با طوایف مختلف یهود معاهدهای بستند و بنا شد که آنها متعرض مسلمانها نشوند و با دشمنانشان همکاری نکنند؛ ولی هیچ کدام از این طوایف به عهد خود وفا نکردند و پنهانی با مشرکین مکه از یک طرف و بعدها با منافقین مدینه از طرف دیگر روابطی برقرار کردند و حتی توطئه کردند که جنگی علیه پیغمبر اسلام راه بیاندازند. منافقین به آنها قول داده بودند که اگر شما به مدینه حمله کنید ما دو هزار نفر هستیم و به شما کمک خواهیم کرد. در سوره منافقون به این هدف منافقان اشاره میکند و میفرماید: «یَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدینَهِلَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَل؛۱ منافقان میگفتند: ما عزیز هستیم و مسلمانها آوارههای مکه هستند و ذلیلند و ما اینها را بیرون خواهیم کرد» وقتی پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله اطلاع پیدا کردند برای جنگ با آنها آماده شدند و نهایتاً جنگهایی اتفاق افتاد که یکی از آنها جنگ خیبر بود. در جنگ خیبر قلعههای خیبر که مهمترین قلعه استراتژیک یهودیان بود (وَظَنُّوا أَنَّهُم مَّانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم)۲به دست توانای امیرالمؤمنین علیهالسلام فتح شد. خبر فتح خیبر به اهل فدک رسید. آنها برای در امان ماندن از بلایی که بر سر اهل خیبر آمد به پیغمبر پیشنهاد مصالحه کردند و نهایتاً بزرگان فدک پیشنهاد کردند که ما زمینها و اموالمان را به شما میدهیم به شرط اینکه جانمان سالم بماند. پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله هم قبول کردند و آنها هر کدام به اندازه یک شتر از اموالشان برداشتند و بقیه را تسلیم پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله کردند. قرآن در اول سوره حشر به این ماجرا اشاره میکند و میفرماید: وَمَا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَلَا رِکَابٍ وَلَکِنَّ اللَّهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَن یَشَاء وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ؛۳ مضمون این آیه این است: این سرزمینی را که بدون قوای نظامی تصرف کردید و خود مردم آنجا آنها را به پیغمبر بخشیدند، این اموال با سایر اموالی که مسلمانها در جنگها به غنیمت میگیرند تفاوت دارد. معمولاً لشکریان اسلام وقتی در جنگ با کفار پیروز میشوند و غنایمی به دست میآورند خمس آن غنایم مال پیغمبر است؛ وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَیْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى.۴ اما اموالی که به خود پیغمبر تقدیم میشود، همه آن اموال مال پیغمبر است. در فقه درباره اقسام اموالی که در جنگها غنیمت گرفته میشود بحث میشود. در بین این اموال یک قسم همین موردی است که آیه ۶ سوره حشر به آن اشاره دارد؛ میفرماید: «و آنچه را که خدا از آنان به رسولش بخشیده چیزى است که شما براى به دست آوردن آن نه اسبى دواندید و نه شترى». اختیار این اموال با خود پیغمبر است و هیچ کس دیگری حقی در آنها ندارد.
اهل فدک خودشان اراضی فدک را به پیغمبر تسلیم کردند تا جانشان را حفظ کنند. وقتی این اراضی در اختیار پیغمبر صلیاللهعلیهوآله قرار گرفت به حسب نقلی که در بعضی روایات شده، این آیه نازل شد که: «وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ؛۵ اختیار این اموال با شماست؛ اما «ذیالقربی» در این اموال حق دارند». در واقع دستور داده شد که: درست است که اختیار این اموال با شماست، اما این بخش از اراضی را به «ذیالقربی» بدهید. در روایت آمده است که منظور از ذیالقربی حضرت زهرا سلاماللهعلیهاست.۶ پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به امر این آیه شریف فدک را به حضرت زهرا سلاماللهعلیها بخشیدند و در زمان خودشان در آنجا سرپرستی گذاشتند تا آنجا را اداره کند. حضرت به اندازه خرج یکسال خود و حضرت زهرا سلاماللهعلیها برمیداشتند و مابقی را به عنوان هدیه حضرت زهرا سلاماللهعلیها بین فقرا تقسیم میکردند. تا زمانی که پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله حیات داشتند این جریان ادامه داشت.
بعد از رحلت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در ظرف چند روز تحولات عظیمی در جامعه اسلامی رخ داد که باور آن بسیار مشکل است. همه آن داستانهایی که هر روز و هر شب میشنویم و دلهایمان خون میشود در همین چند روز اتفاق افتاده است. بعد از ده روز از وفات پیغمبر خلیفه وقت مباشر حضرت زهرا سلاماللهعلیها را از فدک بیرون کرد و فرد دیگری را به جای او تعیین کرد. با این کار درآمد آنجا که تا ۱۲۰ هزار دینار هم گفته شده را مصادره کرد. حرفشان این بود که این اموال در زمان پیغمبر صلیاللهعلیهوآله به فقرا داده میشد؛ ما هم میگیریم و به فقرا میدهیم، درحالی که پیش از آن حضرت زهرا از ملک خودشان انفاق میکردند و ربطی به حکومت نداشت. دو ماه و چند روز بعد از این جریانات حضرت زهرا سلاماللهعلیها از این دنیا رخت بر بست.
حضرت زهرا سلاماللهعلیها در همین فرصت چند سخنرانی و گفتوگو داشتند که یکی از آنها همین خطبه معروف است که از مفاخر اسلام و از اسنادی است که تا روز قیامت، حقانیت اسلام، تشیع و خاندان پیغمبر علیهمالسلام را اثبات میکند. خوشبختانه این خطبه به همت شیعیان محفوظ ماند و حتی در کتابهای مخالفین هم ثبت شده است.