درخواست مرخصی

خنده خلال


تقدیم به خانمای خوشکل که میخوان برن خونه مامانی????

?داستانِ مرخصیِ تازه عروس?

بخونید قشنگهههه

همسر يکي از فرمانده‌هانِ پاسگاه،
که به تازگي ازدواج کرده،
و چندين ماه از زندگي‌شان،
دور از شهر و بستگان،
در منطقه‌ی خدمتِ همسرش مي‌گذشت،
بدجوري دلتنگِ خانواده‌ی پدري‌اش شده بود…

او چندين بار از شوهرش درخواست مي‌کند
که براي ديدنِ پدر و مادرش،
به شهرشان، به اتفاقِ هم،
يا به تنهايي مسافرت کند،
ولي شوهرش،
هربار، به بهانه‌اي از زير بارِ موضوع شانه خالي مي‌کرد..

زن که در اين مدت،
با چگونه‌گيِ برخوردِ مامورانِ زير دستِ شوهرش،
و مکاتبه‌ی آن‌ها برايِ گرفتنِ مرخصي و سایر امورِ اداری،
کم و بيش آشنا شده بود،
به فکر مي‌افتد که
حالا که همسرش به خواسته‌ی وي اهميت نمي‌دهد،
او هم به‌صورتِ مکتوب،
و همانندِ سایرِماموران،
براي رفتن و ديدار با خانواده‌اش،
درخواست مرخصي بکند.

پس
دست به کار شده و
در کاغذي،
درخواستِ کتبي‌ای، به اين شرح،
خطاب به همسرش مي‌نويسد:

از :سمیرا
به :جناب آقای حسن . . . فرمانده‌ی محترم پاسگاه . . .

موضوع : درخواستِ مرخصی

احتراما به استحضار می رساند که
اين‌جانب سمیرا
همسرِ حضرت‌عالي،
که مدت چندين ماه است،
پس از ازدواج با شما،
دور از خانواده و بستگانِ خود هستم،
حال که شما به‌دليلِ مشغله‌ی بيش از حد،
فرصتِ سفر و ديدار با بستگان را نداريد،
بدين‌وسيله از شما تقاضا دارم که با مرخصيِ اين‌جانب،
به مدتِ 15 روز،
براي مسافرت و ديدنِ پدر و مادر واقوام، موافقت فرمایيد….

با احترام
همسر دلبند شما سمیرا

و نامه را در پوشه‌ی مکاتباتِ همسرش مي‌گذارد…
چند وقت بعد،
جوابِ نامه، به اين مضمون،
به دست‌اش رسید:

سرکار خانم سمیرا همسر عزیز من

عطف به درخواستِ مرخصيِ سرکارِ عالي،
جهت سفر، برايِ ديدار با اقوام،
بدین‌وسیله اعلام می‌دارد،
با درخواستِ شما،


به‌ شرطِ تعیينِ جانشين،
موافقت مي‌شود….

فرمانده‌ی پاسگاه . . .? ???

خاطرات شهید بهشتی

«الآن بهترین موقعیت است، برای كمك به پیروزی انقلاب، آمار شهدای 15 خرداد را بالاتر بگوییم، خیلی بالا، این ننگ به رژیم می‌چسبد». بهشتی بدون تعلل گفته بود «با دروغ می‌خواهید از اسلام دفاع كنید؟ اسلام با صداقت رشد می‌كند، نه با دروغ».

**************

نشسته بودند پای تلویزیون. رئیس جمهور داشت سخنرانی می‌كرد. بد می‌گفت از بهشتی. هر چه دوست داشت گفت. یكی پای تلویزیون متلكی به بنی صدر پراند. بهشتی عصبانی شد، گفت: «حق ندارید این طور حرف بزنید. مسلمان است».

*********************

بنی صدر كه فرار كرد، زنش را دستگیر كردند. زنگ زد كه زن بنی صدر تخلفی نكرده باید زود آزادش كنید.‌ آزادش نكردند. گفت با اختیارات خودم آزادش می‌كنم. می‌گفت «هر یك ثانیه كه در زندان باشد گناهش گردن جمهوری اسلامی است».

*************************

بنی صدر از سفر داخلی یكراست آمد جلسه. خندید گفت «همه شعار می‌دادند بهشتی، بهشتی، طالقانی رو تو كشتی». بهشتی چیزی نگفت؛ نه در جلسه و نه بعد از آن. می‌گفت «حق نداریم به رئیس جمهور تعرض كنیم».

*********************************

همه را قانع كرده بود كه مسئله فلسطین، مسئله اسلام است. همه از مخارجشان می‌زدند به فلسطین كمك می‌كردند. انجمن اسلامی اروپا و آمریكا شده بود پایگاه كمك به فلسطین.

*******************************************

چراغ قرمز اول را رد كرده بود. چراغ قرمز دوم بهشتی گفته بود «اگر از این هم بگذری دیگر نمی‌شود پشت سرت نماز خواند».

*******************************************************

بهش می‌گفتند انحصارطلب، دیكتاتور، مرفه، پولدار. دوستانش دوستانه گفته بودند چرا جواب نمی‌دهی؟ تا كی سكوت؟ می‌گفت مگر نشنیده‌اید قرآن می‌گوید «ان الله یدافع عن الذین امنوا». یعنی وظیفه من این است كه ایمان بیاورم، كار خدا این است كه از من دفاع كند. دعا كن من وظیفه خودم را خوب انجام بدهم. خدا كارش را خوب بلد است.

**********************************************************

جلوی دادگستری شعار می‌دادند «مرگ بر بهشتی». بهشتی هم می‌شنید. یكی ازش پرسید «چرا امام ساكت است؟ كاش جواب این توهین‌ها را می‌داد». بهشتی گفت «قرار نیست در مشكلات از امام هزینه كنیم، ما سپر بلای اوییم، نه او سپر ما».

**************************************************************

همه جمع شده بودند برای جلسه. باهنر رو فرستاده بودند كه بهشتی رو بیاره. اومده بود كه آماده شید بریم؛ همه منتظر شمایند. بهشتی عذر خواسته بود. گفته بود جمعه متعلق به خانواده است، قرار است برویم گردش. اخم باهنر رو كه دید گفت: بچه‌ها منتظرند، سلام برسونید، بگید فردا در خدمتم.

******************************************************************

مترجم ترجمه كرد؛ «هیأت كوبایی می‌خواهند با شما عكس یادگاری بگیرند». همه ایستاده بودند تو كادر جز مترجم! پرسید مگه شما نمی‌آیی؟ گفت: همه می‌دونند من توده‌ایم، برای شما بد می‌شود. خندید؛ باید شما هم باشید، دقیقاً كنار من! كادر كامل شد.

*********************************************************************

مرد انگلیسی گفت «شما خیلی غیر واقع بینانه با مسائل برخورد می‌كنید. این طور جلو بروید تحریم می‌شوید». بهشتی گفت «انقلاب ما انقلاب آرمان‌ها است نه تسلیم به واقعیت‌ها. همان نان و پنیر برایمان كافی است».

***************************************************************************

آمدند گفتند «مناظره می‌كنیم؛ فقط هم با بهشتی». 8 نفر بودند. آخر جلسه گفته بودند «می‌شود خواهش كنیم پخش نكنید».

****************************************************************************

از بهشتی پرسید: روحانی هم می‌تونه تو شورای شهر بره؟ گفت: روحانی همه جا می‌تونه بره به شرط اینكه علم اون رو داشته باشد نه اینكه تكیه‌اش به علوم حوزوی باشه.

******************************************************************************

گفتند حالا كه «مرگ بر شاه» همه‌گیر شده؛ شعار جدید بدیم. «شاه زنازاده است، خمینی آزاده است». آشفته شده‌بود. گفت: رضاخان ازدواج كرده، این شعار حرام است. از پلكان حرام كه نمی‌شود به بام سعادت حلال رسید.

***********************************************************************************

به جمع رو كرد و گفت: قدرت اجرایی و مدیریتی رجوی به درد نخست وزیری می خوره. حیف كه التقاط و نفاق داره. اگر نداشت مناسب بود. تو بدترین حالت هم انگشت می گذاشت روی نكات مثبت.

*****************************************************************************************

به قاضی دادگاه نامه زده بود كه: «شنیدم وقتی به مأموریت می‌روی ساك خود را به همراهت می‌دهی. این نشانه تكبر است كه حاضری دیگران را خفیف كنی».

*****************************************************************************************

(قبل از شهادت) از دیدار امام برمی‌گشت. رفته بود توی فكر. امام خواب دیده بود عبایش سوخته، به بهشتی گفته بود مواظب خودتان باشید. می‌گفت از امام پرسیدم چرا؟ جواب داده بود:

«آقای بهشتی شما عبای من هستید».

 


 

(برگرفته از كتاب صد و ده دقیقه تا بهشت/ مجید تولایی)

تنظیم برای تبیان حسن رضایی گروه حوزه علمیه

سیره اخلاقی شهید بهشتی

در آستانه سی و هفتمین سالروز شهادت شهید آیت الله محمد حسینی بهشتی، گوشه ای از سیره اخلاقی و معنوی این شهید را که در قالب خاطره در کتاب «سیره شهید بهشتی» نوشته غلامعلی به چاپ رسیده است، در «نوید شاهد» می خوانیم:
 

برای تهیه چیزی شرط نمی گذاشت

سیزده ساله بودم که به اقتضای سن نوجوانی دوست داشتم کفش ورنی بخرم و بپوشم که در آن روزها خیلی مد شده بود. این خواسته را با پدرم مطرح کردم، همراه من آمد و حدود یک ساعت گشتیم و حوصله کرد تا کفش ورنی خریدیم. روحیه ایشان طوری نبود که بگوید چون وضعیت و موقعیت من در بیرون چنین و چنان است پس شما نباید این چیزها را بخرید و بپوشید. در صورتی که این یکی از مشکلات فرزندان برخی از مسولان و علما که احساس می کنند خودشان نباید باشند. برعکس ایشان نسبت به تهیه این چیزها نه تنها مخالفت نمی کرد بلکه از خود علاقه هم نشان می داد. هیچ وقت هم تهیه این چیزها را مشروب و مقید به چیزی و انجام دادن کاری نمی کرد و به این ترتیب به ما یاد می گرفتیم هرچیز را در زمان خودش از ایشان بخواهیم و به آن هم دسترسی پیدا بکنیم./ راوی: سید محمدرضا بهشتی

 

جایز نیست حقوق بگیرم

هرچی که درآمدش بود متعلق به ما بود. یعنی ایشان هیچ وقت بگیر و ببند در زندگی نداشت و می گفت همه درآمدم متعلق به شماست. التبه ایشان یک دفعه هم حتی از دادگستری حقوقی نگرفت و یک ریال هم به خانه نیاورد. می گفت جایز نیست در حالی که این همه مستضعف است حقوق دادگستری و گفتم آقا از فروشگاه دادگستری یک لامپ بیاورید، همان جا گفتند نه هرگز، خدا نکند من چنین کاری بکنم. شما شمع روشن کنید، بنشینید، بهتر از این است که من مال دادگستری را بیاورم. این قدر پرهیز می کرد ایشان از حلال و حرام، از دروغ و غیبت و غیره. اصلا یک سمبلی بود چه در جامعه، چه در خانه، کوچکترین چیزی ما از ایشان نتوانستیم ببینیم که باعث ناراحتی ما بشود./ راوی: عزت الشریعه مدرس خاتون آبادی

 

 

من حمله کن هستم

در تابستان 1354 گردهمایی دبیران دینی غرب کشور در ارومیه تشکیل شده بود. از تهران حرکت کردیم تا به تبریز رسیدیم. در تبریز قرار شد مقداری از نیازهای منزل تهیه شود. به اتفاق آقای بهشتی به مغازه ای رفتیم. آقای بهشتی سفارش بعضی موارد را دادند. مغازه دار در موقع وزن کردن اقلام سفارشی با لهجه تبریزی پرسید: آقا حمله دار (مسول کاروان حج) هستید؟

آقای بهشتی بلافاصله گفتند: نه، من حمله کن هستم. طرف کمی ترسید و گفت: قصد جسارت نداشتم. ایشان خندید و گفتند: نه برادر من به شما حمله نمی کنم به دشمنان اسلام حمله می کنم ولی حمله دار هم نیستم. راوی: حجت الاسلام و المسلمین مهدی اژه ای

 

حقوق من از راه تدریس دین نیست

از ویژگی هایی که آقای بهشتی را در حوزه علمیه قم از سایر روحانیون ممتاز می کرد این بود که برخلاف رویه طلاب و فضلای حوزه، دروس جدید دانشگاهی را می خواند و سعی در ترویج زبان انگلیسی نیازهای معیشتی خود را تامین می کرد. یک روز خود ایشان به فرمودند من از راه تدریس تعلیمات دینی و درس های دیگری که مربوط به دین می دهم حقوقی نمی گیرم و امرار معاش نمی کنم. چون در این کار که مربوط به امر دین است شبهه دارم و احتیاط می کنم حقوقم را از طریق تدریس انگلیسی می گیرم. راوی: حجت الاسلام و المسلمین مسیح مهاجری

 

 

معنی این حرف این نیست

سال ها قبل از پیروزی انقلاب یک بار که در ماشین دکتر بهشتی نشسته بودم و ایشان رانندگی می کردند، شاهد بودم هرکجا در برابر یا کنار ایشان ماشین کوچکتری مانند ژیان و فولکس و اینها بود صبر می کردند و به آنها راه عبور می داد که رد شوند. این امر شامل موتور سوارها و دوچرخه ها هم می شد. دکتر بهشتی وقتی کنجکاوی مرا دیدند توضیح دادند در اسلام سواره نسبت به پیاده باید سلام کند. معنی این حرف آن نیست که من سرم را از پنجره ماشین بیرون ببرم و مرتب به افرادی که پیاه هستند سلام کنم. بلکه معنای دیگری دارد و آن این که من نسبت به کسانی که سوار دوچرخه یا موتور یا … هستند تواضع کنم که سلام هم علامت تواضع است بلکه تواضع من این است صبر کنم دوچرخه ای یا ماشین کوچکتر رد شود. راوی: حسین رثایی

 

دست پیرمرد را بوسید

شوهر خواهرم که تا زمان شهادت آقای بهشتی محافظ ایشان بود تعریف می کرد در یکی از شهرستان ها پیرمردی جلو آمد تا به ایشان نامه ای بدهد ولی ازدحام جمعیت باعث شد در را به روی ایشان ببندند که ناگهان دست پیرمرد لای در باقی ماند. آقای بهشتی وقتی متوجه این مسئله شد در حالی که خیلی متاثر شده بود از ماشین پایین آمد و دست پیرمرد را که مجروح شده بود بوسید و به محافظان تذکر داد بیشتر مراقب مردم باشند. راوی: اسماعیل علوی یگانه

 

 

 



نباید به مارکس توهین کنیم

یک بار به فرزند آقای بهشتی (محمدرضا) که در منزل مهمان من بود گفتم خاطره ای را از پدرتان برای من تعریف کنید. گفت وقتی در کشور آلمان بودیم به جایی رفتیم که قبر مارکس هم بود. در قبرستان دو تا سگ داشتند می رفتند کسی که همراه ما بود به پدرم گفت این دو سگ دارند می روند سر قبر مارکس فاتحه بخوانند. پدرم بلافاصله به او گفت اگر ما با فکر مارکس مخالف هستیم نباید به او توهین کنیم. ادب در کلام لازم است چه فرد کافر باشد چه مسلمان. راوی: حجت الاسلام محسن قرائتی

 

برنامه ریزی از 8 ماه قبل

در دی ماه 1353 به آقای بهشتی عرض کردم در 29 مرداد ماه سال 1354 که مصادف با نیمه شعبان است در شهرستان رشت مراسم عقد من است اگر اجابت می فرمایید بسیار خوشحال می شویم. ایشان دفتر برنامه خود را از جیبشان درآوردند و این برنامه را که 8 ماه بعد بود یادداشت کردند. شب قبل از مراسم در کمال ناباوری شاهد حضور ایشان و خانواده محترمشان در مراسم عقد بودم. واقعیت این است که هرگز احتمال نمی دادم پس از گذشت 8 ماه این برنامه در ذهن و کارهای ایشان مانده باشد. راوی:محمدحسن اصغرنیا

 

آدم خوب 51 امتیاز دارد

نکته جالبی که از آقای شهید بهشتی در ذهن من مانده و از آن درجاهای مختلف زندگی ام استفاده زیادی کرده ام این است که آدم خوب آدمی است که 1+50 امتیاز مثبت و 49 امتیاز منفی داشته باشد. یعنی اگر از 51 شماره بیشتر خوبی از کسی دیدید حکم به خوبی او کنید و اگر بیشتر از 49 شماره از کسی بدی دیدید او را بد بدانید. راوی: حسن نظری یکتا


 

 

آخرین جمله شهید بهشتی

در جلسه ای که هر هفته شب های دوشنبه در سالن اجتماعات حزب تشکیل می شد مسائل و مشکلات مردم از قبیل تورم، مسکن، آموزش و پرورش، بهداشت و درمان و غیره مطرح می شد و چون مسولان اجرایی و مسولان سایر قوا حضور داشتند تصمیمی برای حل مشکلات گرفته می شد و اگر احیانا نیاز به قانونی بود، مجلس قانونی برای رفع آن مشکل تصویب می کرد.

معمولا در نشست ها یکصد و پنجاه نفر شرکت می کردند که در نشست روز هفتم تیر سال 1360 و در جلسه قبلی آن با همین عده از مسولان، بحث تورم بررسی می شد. در آغاز جلسه آقای کاظم پور اردبیلی (وزیر بازرگانی وقت) پیرامون تورم و مشکلات مربوط به آن صحبت کردند. در اواسط جلسه که تقریبا نمایندگان مجلس، وزیران و معاونان و مسولان اجرایی و قضایی که عضو یا هوادار حزب بودند، حضور داشتند، پیشنهاد شد به خاطر عزل بنی صدر و در پیش بودن انتخابات ریاست جمهوری بحث مربوط به انتخابات بررسی شود که با موافقت اکثریت حاضران مواجه شد.

دکتر بهشتی به عنوان آغازگر بحث و هم مدیرجلسه پیرامون اهمیت مسئولیت ریاست جمهوری سخنانی ایراد کردند و اظهار داشتند رئیس جمهوری پس از مقام رهبری بلندپایه ترین مقام نظام است و آقایان مردم را روشن کنند تا شخصی که تحت حمایت استکبار قرار دارد در مسئولیت ریاست جمهوری قرار نگیرد. تا جایی که من به یاد دارم این آخرین جمله شهید بهشتی بود.

در این لحظات بود که ناگهان با صدای مهیبی همه جا تاریک و من به گوشه ای پرتاب شدم. تا چند ثانیه نمی دانستم چه شده و فقط صدای ناله ها و فریادهای یا الله، یا امام زمان (عج) را می شنیدم.

بعد از مدتی متوجه شدم بر اثر انفجار و پایین آمدن سقف سالن اجتماعات، افراد زیادی زیر آوار سنگینی قرار گرفته اند و کسانی که در معرض مستقیم انفجار قرار داشتند، مثل شهید مظلوم بهشتی قطعه قطعه و متلاشی شده اند.

این حالت تاریکی و سکون و بی حرکتی حدود دو ساعت طول کشید تا مردم و نیروهای امدادی یکی یکی اجساد را از زیر آوار بیرون می کشیدند. در این حادثه فقط یک سوم حاضران جلسه و از جمله من زنده ماندیم که همگی نیز مجروج شده بودیم. 

راوی: حجت الاسلام باغبانی

جایگاه احترام به بزرگترها

جایگاه تکریم پدر و مادر در نزد خداوند

● جایگاه تکریم پدر و مادر در نزد خداوند


احسان و تکریم به پدر و مادر از جایگاه بسیار بلندی برخوردار است و خداوند همواره پس از بیان حکم وجوب پرستش خدای یگانه، به احترام و تکریم پدر و مادر اشاره کرده و حکم می کند: و بالوالدین احسانا (بقره آیه ۸۳ و نیز نساء یه ۳۶)قرآن در آیه ۸۳ سوره بقره احسان به پدر و مادر را به عنوان پیمان خداوند با بنی اسرائیل یاد کرده است و می فرماید: و اذ اخذ نا میثاق بنی اسرائیل لاتعبدون الاالله و بالوالدین احسانا؛ و هنگامی که از بنی اسرائیل پیمان و عهد گرفتیم که جز خدا را نپرستند و به پدر و مادر احترام گذارند و احسان و نیکی کنند.

 

در این آیه و نیز در چهار مورد دیگر از جمله در سوره اسراء آیه ۲۳ هنگامی که خداوند به مردمان فرمان می دهد که تنها او را بپرستند، بی درنگ حکم و فرمان احسان و نیکی به پدر و مادر را مطرح می سازد که بیانگر میزان اهمیت و جایگاه احسان به پدر و مادر در پیشگاه خداوند است. به این معنا که پرستش خدای یگانه و احسان به والدین در کنار هم آمده تا مردمان از جایگاه پدر و مادر آگاه شوند.

اگر خداوند به عنوان آفریدگار و پروردگار می بایست پرستش شود، پدر و مادر نیز به عنوان واسطه فیض وجود و نعمت های خداوندی بر انسان، باید مورد احترام و احسان قرار گیرند. از این رو خداوند امور چندی را که می تواند نسبت به خدا و پدر و مادر به جا آورده شود در کنار هم می آورد. به سخن دیگر اگر عبودیت و پرستش کسی غیر از خدا جایز بود آن شخص همان والدین هستند و از آن جایی که چنین امری کفر و شرک است خداوند فرمان می دهد که به جای پرستش ایشان در حق آنان احسان شود. احسان، برترین حالتی است که پس از پرستش می توان تصور کرد. به این معنا که احسان مرتبه دوم پرستش است و اگر پرستشی به غیر خدا جایز بوده حکم به آن می شد و چون امکان پذیر نیست مرتبه دوم آن مورد تأکید قرار گرفته است. امور دیگری که جایز است انسان هم نسبت به خدا و هم غیر خدا به جا آورد، خداوند در آیات قرآنی به آنها فرمان داده و از مردمان خواسته است تا آنها را انجام دهند. از این رو در آیه ۱۴ سوره لقمان فرمان می دهد: ان اشکر لی و لوالدیک؛ از من و پدر و مادرتان تشکر کنید.

برخی از مفسران باتوجه به نکره بودن احسان درآیه ۲۳ سوره اسراء بر این باورند که نکره آوردن به معنای آن است که فرزندان می بایست در همه امور در حق آنان مراعات احسان را بکنند و چیزی را فروگذار نکنند. این حکم قرآنی اختصاصی به مؤمنان نداشته و همه انسان ها را دربرمی گیرد. قرآن به این شیوه دیگرانی را که ایمان به قرآن و خدا ندارند تشویق می کند که حداقل در حق پدر و مادر خویش به حکم وظیفه انسانی، احسان و احترام بگذارند.

 

● روشهای احسان و تکریم والدین
احسان و احترام به پدر و مادر باتوجه به سنت ها و فرهنگ ها متفاوت است ولی اصولی انسانی است که می توان در همه جا آن را یافت و بدان پای بند بود.

برخورد پسندیده براساس عرف هر جامعه و به کارگیری واژگان زیبا و شیوا، تواضع و فروتنی در برابر آنان، مهربانی و محبت، دعای خیر کردن برای ایشان، دوری از درشت گویی و یا حتی به کار نبردن واژه اف و خسته شدم و آخ و دیگر اصوات نابهنجاری که ایشان را ناخوش آید از جمله روش های احسان و اکرام و احترام به پدر و مادر است.

فریاد زدن و درشتی کردن و اف و اخ کردن و اعتراض نمودن و دشنام و ناسزا دادن و پیشی گرفتن از ایشان در نشستن و دراز کشیدن و امور دیگر می تواند از مصادیق بی احترامی به آنها باشد که می بایست از آنها پرهیز کرد.اطاعت کامل از پدر و مادر امری است که قرآن بدان فرمان داده و تنها موردی که استثنا شده و شخص می تواند از دستور پدر و مادر اطاعت نکند و با حفظ احترام ایشان از آن سرپیچی کند دستور آنها به کفر خداست که در این مورد می توان از حکم و فرمانشان اطاعت نکرد. اما در همأ موارد دیگر می بایست از ایشان اطاعت کرد و فرمان برد.

در روایت اهل بیت(ع) احترام به پدر و مادر و احسان به ایشان به معنای برخورد نیکو و رسیدگی به نیازهای آنان پیش از درخواست، و ابراز قول کریم به معنای طلب مغفرت آمده است.

 

تعبیر جناح الذل نیز نگاه با رأفت و رحمت و دوری از نگاه های تیز و تند و بلند نکردن صدا و بالا نبردن دست و پیش نیفتادن از آنان معنا شده است. (کافی ج۲ /ص۷۱۵ تا ۳۱۶) بر جای بلند و برتر نشاندن از دیگر روش های تکریم و احسان به پدر و مادر و احترام نهادن به آنان است که از آیه ۰۱۰ سوره یوسف می توان آن را به دست آورد.به هر حال تکریم و احترام به پدر و مادر امری است که بیش از هر کار دیگری بدان تأکید شده و نمی توان از آن چشم پوشید. نادیده گرفتن و بی احترامی به ایشان در این دنیا موجب می شود تا شخص گرفتار مصیبت ها و بلایا گردد و خیر و برکت از زندگی او برود و در آخرت نیز خوار و ذلیل شود.

آیات قرآن كه در مورد حق شناسى از والدین آمده است ‌بر دو قسم است: یك قسم حق شناسى مشترك پدر ومادر را بیان مى‌كند وقسم دیگر، آیاتى است كه مخصوص حق شناسى مادر است، قرآن كریم اگر درباره پدر حكم خاصى بیان مى‌كند فقط براى بیان وظیفه است.

 
مداحی های محرم