موضوع: "فرهنگی"

هفته وحدت

نکات تربیتی نامه 31 نهج البلاغه

ادب

نکات تربیتی نهج البلاغه نامه 31

انسان دارای تمایلات شهوانی و حیوانی نیز هست، وجود چنین عواملی باعث می شود که گرایش های نامطلوب در وجود آدمی بسیار بروز نماید خصوصاً در جاهایی که عوامل بیرونی نیز به کمک این امر بیایند،در این حالت زندگی و حرکت دل به طرف شیطان است. این زندگی را باید کشت واین تمایلات را باید فرو نشاند به همین دلیل حضرت می فرمایند: «امته بالزّهاده »

 

◄ راه تقویت دل ،یقین است ، بعد علمی دل به وسیله یقین تقویت می گردد، اگر دل توانست آن مطالبی را که لازم است، تحصیل کند و آن مطالبی که برای انسان اولویت دارند، مانند اعتقادات سرنوشت ساز و ضروری بفهمد، قوی می شود. آدمی تا در امور معرفتی خود بی تفاوت است نمی تواند دلی قوی داشته باشد، جوان باید نسبت به عقاید دینی خود حساس باشد، اگر احساس کرد آزاد و بی تفاوت شده ،نباید آرام بگیرد،بلکه باید تلاش کند که به کمال معرفت و یقین نایل آید ، به همین سبب حضرت می فرمایند: «و قوه بالیقین»

 

◄ تنها عاملی که می تواند انسان را از خطر نفس سرکش رهایی بخشد ، یاد مرگ است . انسان اگر یاد مرگ را به دل خود القا کند، آرام می گیرد. حضرت می فرمایند«وذلله بذکر الموت » . ذلول در مقابل چموش به کار می رود و هر دو صفت مرکب سواری است .اگر دل ، چموشی کند،می توان با یاد مرگ آن را رام ساخت.

 

◄ بهترین راه برای این که آدمی دل خود را متوجه مرگ و فنا و بی ارزشی دنیا بکند ، این است که مشکلات و فجایع دنیا و پستی وبلندی های روزگار و نابودی خانه ها و کاخهای ویران شده را از نزدیک ببیند. « وسر فی دیارهم و آثارهم» این سیر می تواند سیر مکانی و یا مطالعه ای در احوال گذشتگان باشد .

 

◄ از دستاوردهای مطالعه اخبار گذشتگان این است که انسان به این نتیجه می رسد که آنها از دوستان ومحبوب هایشان جدا شدند«فانک تجدهم قد انتقلوا عن الاحبة» کنایه ازاینکه دوستی های دنیائی مجازی است و به هیچ عنوان قابل اعتبار نیستند.

 

◄ آخرت جاوید وهمیشگی را در عوض دنیای ناپایدار معامله نکن که سر تا پای این معامله ضرر است. « لا تبع اخرتک بدنیاک »

 

◄ نخستین گام برای اینکه بتوانیم درباره دنیا وآخرت خود درست عمل کنیم ، این است که از آن چه اطلاع نداریم سخن نگوئیم «دع القول فی ما لا تعرف»

 

◄ یکی از توصیه های مهم حضرت به جوانان این است که از پیمودن راهی که بیم گمراهی در آن هست،خود داری کن و «امسک عن طریق اذا خفت ضلالته». حداقل ضرر بیراهه رفتن این است که چون به نقطه پایان می رسد دوباره باید آن را طی کند افزون بر این ، اگر در این راه دره های خطرناک و پر از سنگلاخ وجود داشت و به نابودی و هلاکت انسان ختم گردید چه کند ؟!

 

◄ یکی از برکات وآثار مهم امر به معروف این است که علاوه بر اینکه جامعه را اصلاح می کند ، درانسان نیز ایجاد انگیزه می شود که خود نیز آن کار خیر را انجام دهد و اهتمام بیشتری به آن داشته باشد . از دیدگاه مولی علی علیه السلام جوان نمی تواند نسبت به آنچه در جامعه واطرافش می گذرد بی تفاوت باشد ،به همین سبب می فرمایند: «وأمر بالمعروف تکن من اهله » به نیکی ها امر کن و خود نیکو کار باشد .

نکته: در صورتی امر به معروف در شخص آمر تأثیر دارد که این دستور الهی به عنوان یک وظیفه صورت گیرد نه به عنوان حرفه و شغل . اگر شخص را موظف کنند در مقابل اجرتی که می گیرد دیگران راموعظه کند هیچ تأثیری در گوینده نخواهد داشت . چون در واقع انگیزه غیر الهی دارد و چه بسا این سخن را به خاطر حرفه و دستمزد می گوید . خداوند چنین انسانهایی را که اینگونه عمل می کنند نکوهش کرده می فرماید:

«اتأمرون الناس بالبر و تنسون انفسکم وانتم تتلون الکتاب افلا تعقلون»

 

◄ معروف یعنی شناخته شده هر کردار و گفتار و روشی که مطابق عقل و فطرت سالم بوده و مورد تصدیق شرع باشد . لذا معروف آن نیست که مورد سلیقه و خواست مردم باشد،بلکه آن است که مورد نیاز و تکامل بشریت باشد .

 

◄ منکر مقابل معروف است و آن گفتار و کرداری است که عقل سالم  و فطرت پاک آن را قبیح و ناپسند بداند و شرع به بدی آن حکم می کند لذا شرط اول برای ورود به امر به معروف و نهی از منکر ، شناخت معروف ومنکر است.

 

◄ نهی ازمنکر ، تنها از راه زبان انجام نمی گیرد بلکه گاهی اوقات شرائط ایجاب می کند که انسان آستین همت بالا زده و عملاً وارد میدان شود، به همین سبب حضرت می فرمایند: « وانکر المنکر بیدک ولسانک »

 

◄ جوان نباید با کسانی که اهل  منکر هستند معاشرت و دوستی داشته باشد، بلکه باید از آن کسانی که اهل منکر هستند دوری نماید چون در اثر معاشرت قبح منکرات از چشم  دل انسان برداشته می شود لذا حضرت می فرمایند: « وباین من فعله بجهدک »

 

◄ اگر انسان با زبان نمی تواند جلوی منکر را بگیرد حداقل قلباً متنفر ازمنکرات باشد.«وباین من فعله بجهدک ». امام صادق علیه السلام می فرمایند: سزاوار نیست مؤمن در مجلسی بنشیند که در آن مجلس معصیت شود و حال اینکه قدرت بر تغییر آن مجلس ندارد.

 

◄ هرگز سرزنش ملامت کنندگان ما را از تلاش در راه خدا باز ندارد . «ولاتأخذک فی الله لومة لائم »

 

◄ والدین باید فرزندان خود را برای مشکلات زندگی (اعم ازفردی و اجتماعی ) آماده کنند تا هنگامی که در صحنه زندگی وارد می شوند و با مشکلی روبرومی گردند با روحیه ای قوی و مقاوم مشکلات را بر طرف سازند «وخض الغمرات للحق حیث کان »

 

◄ انسان باید برای شناختن حق در مقام معرفت و هم جهت رسیدن به حق در میدان عمل ، آماده تلاش باشد و تنبلی و راحت طلبی را در هر دو حوزه از خود دور کند.

 

◄ دفاع از حق وامر به معروف ونهی ازمنکر نیاز به آگاهی دارد لذا حضرت می فرمایند: « وتفقه فی الدین » فقه یعنی فهم دقیق، تفقه در دین  یعنی با احکام و دستورات دین کاملاً آشنا شو. در این جمله ضمن اینکه فرزند خود را تشویق به ورود در مسائل اجتماعی و سیاسی می کنند درعین حال سفارش به تحصیل علم نیز دارند. تا عالمانه وارد صحنه های مختلف اجتماعی شده و در این صورت نه به خود ضرر زده و نه به اجتماع و نه اجازه سوء استفاده دشمن را داده است.

نکته : تفقه در دین، تقویت وسیراب ساختن درخت دین است.

 

◄ یکی از وصایای مهم مولی به تمام فرزندان ، درس صبر است . ملکه صبر در اثر تمرین وممارست و زحمات و مشکلات فراوان بدست می آید ، برای رسیدن به مقامات عالی انسانی ، انسان باید به حالت تصبّر روی آورد و صبوری نمودن را تمرین کند به کسی که ملکه صبر و شکیبائی را دارد صبور و صابر می گویند ،اما تصبر به معنای تمرین صبر است به همین جهت حضرت می فرمایند:«وعوّد نفسک التصبّر علی المکروه»

نکته: اقسام صبر درحدیثی از نبی اکرم صلی الله علیه و آله این گونه آمده است : الصبر ثلاثه صبر علی المصیبة و صبر علی الطّاعة و صبر علی المعصیة ؛ صبر سه قسم است : صبر بر مصایب و بلایا، صبر در انجام طاعات و وظایف ، صبر از معصیت نمودن و به گناه آلوده شدن.

 

◄ به یقین هر انسانی با حوادث ناگوار و پدیده های دشوار رو به رو خواهد شد . شخص باید قبل از وقوع بلایا در ساختن ذهن خود و فضای عملی زندگی خود برای آنها جایی باز نماید تا اگر روزی به وقوع پیوست از علاج آن باز نماند و تسلیم آن نشود بهترین ملجأ و پناهگاه خداست که حضرت اینگونه می فرمایند:«و الجی نفسک فی امورک کلّها الی الهک ، فانّک تلجئها الی لهف حریز، ومانع عزیز»

نکته: آدمی به میزان ایمان و مرتبه معرفت خود به هنگام احساس خطر به پناگاهی پناه می برد و به  سوی آن توجه می کند. این توجه به خدا باعث تقویت ایمان می شود. اعتماد به خدا و روی آوردن به درگاه حضرت حق هم در میدان عمل و هم در مقام اعتقاد لازم و ضروری است.

 

◄ اگر از خدا در خواست کمک داریم اخلاص در این مسأله داشته باشیم و از اعماق دل بر این باور باشیم که اوست که می تواند حاجات ما را بر آورده سازد «واخلص فی المسألة لربّک ، فانّ بیده العطاءوالحرمان»

 

◄ مفهموم استخاره این است که از خدا خیر خود را طلب نمائیم ، لازم است که از درگاه خداوند خیر را طلب کنیم «واکثر الاستخاره »

نکته : استخاره یعنی طلب خیر وشناخت خیر و صالح برای انتخاب یکی از دوطرف کاری که می خواهد انجام دهد و مردد است در انجام آن امر،استخاره دو اثر دارد:

اثر وضعی:

اثر وضعی استخاره این است که انسان در طول زندگی ممکن است در مواردی سر دو راهی یا چند در انجام کاری مردد بماند، نمی داند کدامیک را انتخاب نماید یا بطور کلی ،کار مورد نظر را انجام دهد یا نه؟ همین شک و تردید در تصمیم امور باعث فشار روی اعصاب می گردد وانسان را دچار ناراحتیهای عصبی می نماید واگر شدید و طولانی باشد چه بسا به اختلالات روانی منجر شود . قرآن درامور اجتماعی که مربوط به همه مردم است ودستور به استشاره (مشورت کردن) می دهد . درمسائل اجتماعی شخص چون با مردم مشورت کرده نگرانی ندارد. دچار ملامت و تشویش نمی شود . درمسائل فردی راه استخاره مطرح شده است.انسان نمی داند کاری که در نظر دارد خیر وصلاح است که انجام بدهد ویا مصلحت نیست وچه بسا از مسائلی باشد که نتواند با دیگران مشورت کند لذا برای اینکه از حالت شک و تردید خارج شود طلب خیر از خدا می کند و به آنچه استخاره راهنمایی کرد تصمیم می گیرد و از حالت شک وتردید خارج می شود. و با اعتماد بر استخاره و توکل بر خدا ، کار را انجام می دهد.

 

اثر معنوی:

اثر معنوی استخاره این است که چون ازخدا طلب خیر نموده، می داند خدا او را رها نمی کند.و درآنچه خیر ومصلحت است برای او راه را می گشاید لذا همیشه در صدد رضای خداست .نکته مهم در بحث استخاره این است که شخص مؤمن وقتی از عقل و تجربه خود برای بهره برداری در مسأله خاص خود، راهی را برگزیند، سراغ استخاره می رود نه اینکه بطور دایم وبرای هرکار خلاف حکمت خداوند سبحان وسیره پیامبر وائمه اطهار علیهم السلام است. 

 

◄ علمی شایسته وسزاوار آموختن و یادگیری است که نافع باشد. تحصیل علم بدان جهت است که از آن درعمل بهره گیریم اگر علمی یاد بگیریم و آن را در عمل بکار نگیریم هیچ فایده ای ندارد. «فانّ خیر القول ما نفع واعلم انّه لاخیر فی علم لا ینفع …»

 

◄ والدین باید سعی کنند که اعتماد فرزندانشان را جلب نمایند. دلسوزی و خیر خواهی خود را کاملاً در خانواده ملموس کنند تا فرزند به سخنان و نصایح آنها گوش بدهد و آنها را مفید وسودمند برای خود تشخیص دهد. و«تفهم وصیتی …»

 

◄ علی علیه السلام در مورد قلب نوجوان می فرمایند:« انّما قلب الحدث کالارض الخالیه ما التی فیها من شی قبلته » قلب نوجوان را به زمین خالی تشبیه می کنند، زمینی که خالی از هرگونه آلایش و پیرایش است و آماده هر گونه بذری که در آن افشانده شود،چنین زمینی چون نیروهای بالقوه فراوان دارد، آماده برای شکوفائی وبهره وری است همچنانکه زمین انتخاب بذر نمی کند بلکه این کشاورز ماهر وبا تجربه باید بذر را انتخاب کند و زمین را بشناسد و بداند که چه بذری در این زمین باید پاشیده شود وتحت مراقبت دقیق قرار دهد،به موقع آبیاری کرد. اگر علف هرزه ای در آن روئید ه ، بموقع آن را بچینید تا حاصل دلخواه را بدست آورد. در حقیقت مولی با این تشبیه نکات مهم تربیت را گوشزد می کنند که فصل تربیت را از دست ندهیم ، دقت در فرهنگ خانواده و آنچه که به فرزندان ما ارائه می شود داشته باشیم .

 

◄ از نظر نهج البلاغه تربیت باید از زمانی آغاز شود که دل تسخیز جنود شیطان نشده است وشرایط اثر پذیری موعظه وجود دارد . وبرای نفس غالب نشده است . چون دراین صورت دیگر موعظه و نصیحت کار کرد خود را نخواهد داشت. «فبادرتک بالادب قبل ان یفسئو قلبک  یشتغل لبّک»

 

◄ حضرت هشدار می دهند که از ابتلای به گناهان و پیروی از هوای نفس بپرهیزند که گناه وپیروی ازهوای نفس انسان را آن چنان گمراه می سازد که هرگز کلام حق در او اثر نمی کند .

 

◄ وقتی دل انسان به افکار پراکنده ومختلف ومطالب متناقض و گناه آلوده و باطل مشغول شد،در واقع از جنبه نظری دچار انحراف شده است واندک اندک استقامت خود را ازدست می دهد به گونه ای که حتی در مطالب بسیار روشن و واضح دچار تردید می شود.

 

◄ حضرت به جوان خود هشدار می دهند که قدر جوانی و صفای دل خود را بداند چون هنوز پلیدی ها در آن رسوخ نکرده ودچار قساوت قلب نشده است.

 

◄ اگر می خواهید کسی را تحت تربیت بگیرید، اول باید اعتماد علمی او را به خود جلب کنید تا متربی بداند که با چه کسی مواجه است و آیا او قابلیت تربیت نمودن را دارد یا نه ؟اگر نداند که با چه کسی مواجه است و چه کسی در صدد تربیت او بر آمده و او را نصیحت می کند دقیق به سخن اوگوش نداده و دل نمی سپارد و درمقام بر نمی آید . «ای بنیّ انّی  وان لم اکن قد عمّرت عمر من کان قبلی ، فقد نظرت فی اعمالهم وفکرت فی اخبارهم وسرت فی اثارهم .»

 

◄ حضرت علی علیه السلام برای نفوذ در عمق مخاطب و بدست آوردن اعتماد وی واژه زیبا و دلنشین (یا بنی) را بکار گرفته اند. این کلمه بیانگر نهایت عطوفت و مهربانی است.حضرت یا ولدی یا ابنی نمی فرمایندبلکه می گویند ،پسرکم ، ای فرزند عزیزم و دلبندم .

 

◄ در مجموعه اطلاعاتی که در اختیار فرزندانمان قرار می دهیم باید دقت کنیم آن قسمتی را که نافع است ، در دسترسشان باشد.

 

◄ «و استخلصت لک من کلّ امر نخیله و توخیت لک جمیله …»

 

◄ مطالعه در تاریخ گذشتگان و بررسی حوادث و وقایع و تفکر واندیشه کردن پیرامون علل وعوامل خوشبختی و بدبختی و شکست وپیروزی … می تواند  درس بزرگی برای ما و فرزندان ما باشد.

 

◄ درگام های نخستین تربیت فرزند، قبل از آلوده شدن دل ودرون باید حقایق دین را به فرزند بیاموزیم چون دارای نیتی سلیم و نفسی صاف و دلی پاک است .«و اجمعت علیه من ادبک ان یکون ذلک و انت مقبل العمر ومتقبل الدّهر، ذو نیة  سلیمة ونفس صافیة  و ان ابتدئک بتعلیم کتاب الله عزّ وجل و تأویله و شرایع الاسلام .»

 

◄ ممکن است جوانان از بعضی از پندها و اندرزها و نصیحتها که با طبیعت آنها سازگاری ندارد ناراحت شوند ولی بزرگترها باید این ناراحتی های موقت آنها را تحمل کنند.

نکات تربیتی، اخلاقی ازنامه 31 نهج البلاغه

نکات تربیتی، اخلاقی ازنامه 31 نهج البلاغه
 

◄ یکی از راههای تربیت فرزندان، مکتوب نمودن مواعظ است برای اینکه در تمام دوران زندگی مورد استفاده ایشان قرار بگیرد.

 

◄ مسئولتهای اجتماعی و سیاسی،  ما را از وظایف مان در قبال خانواده دور نکند. این مطلب با استفاده از این نکته که حضرت پس از بازگشت از جنگ صفین نامه را نوشته اند،بدست می آید .

 

◄ پدران نقش تربیتی خود را از یاد نبرند « من الوالد اَلفان…»

 

◄ برای رسیدن به موفقیت ، بزرگترها باید تجربیات خود را در اختیار جوانان قرار بدهند.«المقر للزمان ، المدبر العمر …»

 

◄ دوران جوانی همراه با امیدها و آرزوهاست «الی المولود المؤمّل »

نکته: امید و آرزو فی نفسه چیز بدی نیست، اگر عقلائی باشد انسان را به تلاش وکوشش وادار می کند، انسان مأیوس از رحمت خدا دور است ولی بعضی از آمال و آرزوها کاذب است که غالباً با آنها خود راسرگرم می کند . این موارد به جای سازندگی تحذیر کننده نسل جوان است و رؤیاها وتخیلاتی است که انسان هیچ گاه به آن نخواهد رسید . با این جمله حضرت هشدار می دهند که جوان در معرض خطر آرزوهاست.

 

◄ جوان در معرض بیماریها است «غرض الاسقام»

نکته : معمولاً افراد مسن دچار بیماریها می شوند اما حضرت جوانان را در معرض بیماری می دانند چون روان و روح آنها متلاطم است واین باعث می شود که فکر کنند بیماریهای مختلف گرفته اند.

 

◄ جوان در گرو روزگار و زمانه است «رهینة الاّیام» و «رمیة المصائب» یعنی تمام سرمایه و هستی خود را در اختیار دنیا طلبی قرار می دهد. به بیان دیگر دنیا همچون صیادی تیرها را در کمان گذاشته و به سوی صید ، آنهم صیدی که در دام است وشکارش بسیار آسان می باشد، پرتاب می کند(صیاد = دنیا، صید جوان)

 

◄ از خصوصیات جوان این است که همنشین و همدم و همراه با حزن و اندوه است وخیلی زود وسریع نشاط وشادابی خود را از دست می دهد. «حلیف الهموم و قرین الاحزان »

 

◄ چه بسا جوانان در برابر طوفان شهوات مغلوب شده وشکست بخورند. حضرت به این مطلب با جمله«صریع الشهوات» زمین خورده شهوت ها اشاره می کنند.

 

◄ جوانان باید بدانند که فکر و اندیشه پدران و مادران به گونه جدی متوجه آینده آنهاست ، وفرزند جزئی از وجود آنهاست. «وجدتک بعضی»

 

◄ یکی از راههای ارتباط با جوان ابراز محبت نسبت به اوست و این بیان علاقمندی صرفاً منحصر به دوران کودکی نمی باشد. بلکه در سنین بالاتر نیاز به ابراز  هست . چنانچه علی علیه السلام در سن 61 سالگی به امام حسن علیه السلام که قریب سی وچند سال از زندگیش می گذرد این گونه ابراز علاقه می کند «وجدتک بعضی بل وجدتک کلی ، حتی کأنّ شیئاً لو اصابک اصابنی…»  تو را دیدم که پاره تن من، بلکه همه جان منی، آن گونه که اگر آسیبی به تو رسد به من رسیده است.

 

◄ پدر دلسوز، مشکلات جوانش را مشکلات خود می داند،« حتی کأنّ شیئاً لو اصابک اصابنی » و «فعنانی من امرک ما یعیننی من امر نفسی » پس کار تو را کار خود شمردم.

 

◄ بر طبق آموزه های علوی در نهج البلاغه روحیه تقوا وخدا پروایی محور همه ارزش هاست و شامل تقوای روحی وفکری و فردی و اجتماعی می شود . «اوصیک بتقوی الله و لزوم امره»

 

◄ مراد ازملازمت امر پروردگار یعنی اینکه پیوسته درفرمان او باشی، مواظبت و مراقبت و محافظت از اوامر الهی داشته و از نواحی الهی غافل نشوی به این معنا که در قرقگاههای الهی پا نگذاری.

 

◄ قلب ودل انسان یک خرابی و یک آبادانی دارد، خرابی دل به علاقه دنیا و آرزوهای دروغین و پوچ است و آبادانی دل به یاد خدا و محبت اوست. بنابراین حضرت فرزندشان را توصیه به یاد خدا می کنند و «عمارة قلبک بذکره »

 

◄ ارتباط با خدا بهترین و مطمئن ترین وسیله برای نجات است به همین سبب حضرت توصیه می فرمایند :«و الاعتصام بحبله …» اعتصام یعنی آویختن و چنگ زدن ، و حب به معنای ریسمان است، دستگیره الهی ، انسان را از سقوط نگه می دارد و این دستگیره شامل توحید، نبوت ، ولایت ،است انسانی که اعتصام به قرآن وعترت دارد به دستگیره محکم الهی چنگ زده است . به همین سبب نبی اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند : انّی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابداً .

 

◄ حضرت برای احیا دل توصیه می فرمایند: «احی قلبک بالموعظه» بهترین راه برای اینکه دل موعظه بشود این است که موعظه گوش کند و یا موعظه بخواند. تجربه آن بسیار راحت است ، در آن جایی که انسان توجه اش را به موعظه معطوف می دارد احساس می کند حالتی در نهاد او ظهور می یابد که باعث می شود دل و باطن فعال گردد. موعظه می تواند دل را زنده کند ، یعنی دل را به آن طرفی که بایسته است ، مایل سازد و گرایش هایی را در دل انسان ایجاد و فعال نماید که مطلوب است.