تلنگر

آیا دل‌های ما برای جانبازی برای امام حسین(ع) آماده است؟

آیا دل‌های ما برای جانبازی برای امام حسین(ع) آماده است؟


آقا اباعبدالله الحسین(ع) امشب اول یاران‌شان را امتحان کردند. ببینید الان شب عاشوراست، شما در مقابل این سؤال‌های اباعبدالله‌الحسین(ع) چه جوابی می‌دهید؟ شنیدم یک طلبه‌ای می‌گفت که ما به رفقایمان گفتیم شب عاشورا وصیت‌نامه‌ بنویسند، بچه‌ها ببینم جگرش را دارند یا نه! فرض کن فردا می‌خواهی شهید بشوی، البته وصیت‌نامه نوشتن همیشه مستحب است. گفتم کار قشنگی کردی، جالب است. گفت: «وصیت‌نامه است دیگر، اینها که شهید نمی‌شوند! حالا نمی‌خواهند از دنیا بروند. گفتم دست‌شان را به سمت قلم ببرم تا یک کمی حس خیمۀ اباعبدالله‌الحسین(ع) به آنها دست بدهد. همین‌جوری فقط شعار ندهیم برویم، جدی‌اش کنیم.»

اباعبدالله‌الحسین(ع) اصحابش را جمع کرد، فرمود همه‌تان فردا کشته می‌شوید، اگر می‌خواهید بروید، بروید. آیا دل‌های ما برای جانبازی برای اباعبدالله‌الحسین(ع) آماده است یا نه؟ امشب شهادت‌نامۀ عشّاق امضا می‌شود، دلت قوی هست یا نه عزیز دلم؟! احساس می‌کنم شب عاشورا این‌قدر امام حسین(ع) محکم این حرف را فرمود، که کسی جرأت نکرد حرف بزند. لذا آقا برگشت فرمود: عبّاسم! با تو هم هستم! دیگر همه حساب کار خودشان را کردند، یعنی بحث تعارف نیست. شاید هم این یک اشاره‌ای بود که عبّاسم! اول تو بگو.

اباالفضل‌العبّاس(ع) عرضه داشت: آقا جان! یعنی ما بعد از تو زنده بمانیم؟ نفس بکشیم؟ دیگر بعد از عباس(ع)، اصحاب حضرت یکی یکی اعلام وفاداری کردند، بعد از اینکه اعلام وفاداری کردند، امام حسین(ع) پرده را از جلوی چشم اصحابش کنار زد، بهشت و جنّت و رضوانی که در انتظارشان هست را به آنها نشان داد. آقا! اینها یک قدرت داشتند، ده‌برابر شد. من نمی‌دانم وقتی روایت هست که پرده را زد کنار و بهشت‌شان را نشان داد، چه قسمتی از بهشت را نشان داد؟ آنها در بهشت چه دیدند؟ جز چهرۀ نازنین رسول خدا(ص)، امیرالمؤمنین(ع) فاطمۀ زهرا(س) و اولیاء خدا؟ اینها دیدنی‌ترین قسمت‌های بهشت هستند.

اصحاب امام حسین(ع) خیلی محکم شده بودند. این وسط قاسم‌بن الحسن(ع) مدام دور عمو می‌گشت، عمو! من چه؟ عمو! من چه؟ من هم کشته می‌شوم؟ فرمود عزیزم! مرگ پیش تو چگونه است؟ گفت: أَحْلَى‏ مِنَ‏ الْعَسَل‏ عموجان! چون همه هیجان‌زده شده بودند، قاسم‌بن الحسن(ع) هم بچه شیر است، عمو! من چه؟ آن‌وقت اباعبدالله‌الحسین(ع) آخرش هم دلش نیامد صریحاً بفرماید «بله عزیزم! تو هم به شهادت می‌رسی.» لذا فکری کرد، فرمود «عزیزم! نه تنها تو کشته می‌شوی، بلکه علی‌اصغرم هم کشته می‌شود.» با این جمله‌، قاسم آتش گرفت به هم ریخت. اگر می‌خواهی فریاد بزنی این جمله را بشنو! یک دفعه‌ای قاسم‌بن الحسن(ع) صدا زد «عمو! مگر دشمن به اهل حرم حمله می‌کند؟! …» لااله‌الّاالله

ادم ترسو

علی(ع): از آدم ترسو مشورت نگیر/ هیچ مسئول مملکتی نباید مشاور ترسویی داشته باشد که ترس را تئوریزه کند
بنده یکی دوتا عرض مختصر دارم. آقا امیرالمؤمنین علی(ع) به مالک‌اشتر نامه می‌نویسد و می‌فرماید: «از آدم ترسو مشورت نگیر. آدم ترسو کار تو را خراب می‌کند.» (لا تُدخِلَنَّ فى مَشورَتِكَ… ولا جَبانا، يُضعِفُكَ عنِ الاُمورِ؛ نهج البلاغه/نامه53) دوستان من! بعضی‌ها ترس را تئوریزه می‌کنند، - بعداً بیا مقالاتش را بهت نشان بدهم! - بعضی‌ها ضعیف بودن را تئوریزه می‌کنند. نمی‌گویند که ما باید ترسو باشیم، نمی‌گویند که ما باید ضعیف باشیم، یک‌جوری بالاخره طراحی می‌کنند و بیان می‌کنند که گفت «عاقلان دانند». هیچ مسئول مملکتی نباید مشاور ترسویی داشته باشد که بیاید درِ گوشش زمزمه کند و ترس را تئوریزه کند، بعدش هم از آن دانش و نگاه و آگاهی راهبردی دربیاورد.

آیۀ شریفۀ «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ»(انفال/60) را که برایتان خواندم، «وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُمْ» این قسمت آیه جالب است، خواستم توضیح مفصلی بدهم وقت گذشت. ولی دقت کنید! می‌فرماید «أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» هرچقدر قوّت می‌توانید جمع بکنید، روحی، مادی، معنوی همۀ قدرت و اسلحه‌هایتان را هم آماده کنید، دشمن از شما باید بترسد، دشمن خدا و دشمن شما؛ باید از شما بترسد. در ادامۀ آیه می‌فرماید: «وَ آخَرينَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ» دیگر چه کسانی باید از شما بترسند؟ شما دشمنان دیگری هم دارید که هنوز نمی‌شناسید آنها را «واللَّهُ يَعْلَمُهُمْ» خدا آنها را می‌شناسد. عزیزم! محکم و قوی باش تا دیگر اذیّت نشوی، یک کسان دیگری هم ازت حساب می‌برند، دیگر اصلاً زحمت نمی‌افتی. عجب خداوند متعال به فکر بندگان مؤمن خودش هست. و چقدر آنها را محکم می‌کند!

چرا فساد ؟

شما فکر می‌کنید در غرب که به دست صهیونیست‌ها دارد اداره می‌شود، چرا این‌قدر فساد را رواج داده‌اند؟

برای اینکه مردمش قوی نباشند. برای اینکه مردم‌شان ترسو باشند تا سه چهار میلیون نفر بتوانند بر سه چهار میلیارد نفر حکومت کنند.

یک سؤال دیگر: چرا رئیس صهیونیست‌ها در آن مصاحبۀ منحوسش غصّۀ این را می‌خورد که جوان‌ ایرانی راحت نمی‌تواند هر موسیقی‌ای را گوش بدهد، یا هر شلواری را بپوشد؟! او چرا این حرف را زد؟ او که دنبال ضعیف بودن ماست، او که از قوی بودن ما می‌ترسد، چرا دنبال موسیقی گوش کردن ماست؟

نکند رئیس رژیم صهیونیستی هم این سخن امام(ره) را شنیده است که فرمود: موسیقی، روح انسان را ضعیف می‌کند؟(صحیفه امام/9/156)  آقای رئیس رژیم صهیونیستی! آیا تو واقعاً دنبال تفریح من هستی؟ آقای همۀ جنایتکارهای عالم! تو غصّۀ چه چیزی را می‌خوری؟ چرا دوست داری من موسیقی گوش کنم؟ چرا دوست داری جوان‌های جامعۀ ما هرزگی کنند؟ نکند به تو یاد داده‌اند که اگر اینها دنبال موسیقی و هرزگی باشند ضعیف می‌شوند؟ و بعد وقتی ضعیف شدند می‌آیند زیر مجموعۀ سلطۀ تو قرار می‌گیرند؟ پس هرزگی با سیاست و امنیّت و قدرت و سلطه ربط دارد؟ اگر ربط نداشت، قدرت‌های جنایتکار عالم، این‌قدر هرزگی را در عالم توزیع نمی‌کردند. فکر کردی آنها دلشان برای اینکه مردم دنیا تفریح کنند، سوخته است؟ چرا حضرت امام فرمودند که موسیقی روح آدم را ضعیف می‌کند؟ چرا جنایتکارترین جنایتکار عالم، که دوست دارد همه ضعیف باشند، غصّه می‌خورد که جوان‌های ما زیاد موسیقی گوش نمی‌دهند؟ چون او دردش این است که می‌خواهد قوّت روحی را از جوان‌های ما بگیرد.

جوان‌ها در مدرسۀ یک مملکت اسلامی باید قوی بار بیایند/یکی از اهداف رفتاری که جوان مملکت اسلامی بعد از 12 سال حتماً به آن رسیده چیست؟


جوان‌ها در مدرسه‌ای که برای یک مملکت اسلامی است، باید قوی بار بیایند. یعنی باید فلسفۀ مبارزه با هوای نفس را به جوان‌ها بگویند. جوان مملکت اسلامی، وقتی دیپلمش را گرفت، یکی از اهداف رفتاری که بعد از دوازده سال، دیگر حتماً بهش رسیده این است که «رویش نمی‌شود بگوید دلم می‌خواهد» یعنی، دلم می‌خواهد در نظرش زشت خواهد بود. چون دوازده سال در مدرسه به او گفته‌اند: هر دلم می‌خواهدی ارزش ندارد و آیا می‌توانی مقابل دلم بخواهد بایستی، یا نه؟

حالا روایتش را می‌گوییم، کسی گوش کرد یا گوش نکرد کاری نداریم، بعداً ان‌شاءالله روان‌شناس‌ها می‌آیند و می‌گویند که خلاقیت، رشد علمی، موفقیت، توان مدیریت، و خیلی از این دست ویژگی‌ها نتیجۀ استعداد و هوش و حافظه نیست. بلکه مربوط به این است که آدم‌ها بتوانند مقابل هوای نفس‌شان بایستند. مثلاً اگر لذّت می‌بری، نگاه نکن تا قوی بشوی! و الّا ذلیل می‌شوی و می‌آیند سرت را می‌بُرند. آنها برای همین می‌خواهند شما ضعیف بشوی.

سولاتی در مورد محرم

آیا پیش از واقعه کربلا تاسوعا و عاشورا وجود داشت؟


در عصر جاهلیت، اعراب در روز عاشورا روزه می گرفتند. تا پیش از واقعه کربلا، عاشورا یکی از روزهای عید رسمی بود که در چنین روزی مردم روزه می‏گرفتند، آنها در این روز لباسهای فاخر می‏پوشیدند و چراغانی و خضاب می‏کردند. (جواد محدثی‏، فرهنگ عاشورا، چ دوم، ص276)

چرا روز ده محرم را عاشورا می گوییم؟


پس از ظهور اسلام و تشریع روزه رمضان، روزه گرفتن در روز عاشورا منسوخ شد. در برخی از روایات ذکر شده است:علت نامگذاری روز دهم محرّم به عاشورا این است که ده نفر از پیامبران به ده کرامت در این روز مورد تکریم الهی قرار گرفته اند. (حیاه الإمام الحسین(ع)، ج 3، ص 179)

 

سخن امام صادق (ع) درباره عاشورا


پس از آن که حضرت امام در کربلا به شهادت رسید، روز عاشورا میان مردم به روز حزن و اندوه شناخته شد و شیعیان علی (ع) آن روز را روز عزا و عزاداری قرار دادند. از این رو به نام عاشورای حسینی شهرت یافت.

امام صادق (ع) فرمود:

و أمّا یوم عاشورا فیوم أصیب فیه الحسین (ع) صریعاً بین أصحابه و أصحابه حوله صرعی عراة؛ (کافی ،ج4، ص147؛بحار، ج45 ، ص 95) عاشورا روزی است که حسین (ع) میان یارانش کشته شد و بر زمین افتاد. یاران او نیز پیرامون او به خاک افتاده و عریان بودند.

با این وجود برای ما شیعیان، روز عاشورا تنها یادآور قیام و شهادت امام حسین (ع) و یاران او است.

 

 
مداحی های محرم